از همه چی و همه جا

هر چی رو که فکر می کنم جالبه می نویسم هر کی دوست نداره نخونه انتقاد کردن کار منه اگه خوشتون نمیاد مشکل من نیست

از همه چی و همه جا

هر چی رو که فکر می کنم جالبه می نویسم هر کی دوست نداره نخونه انتقاد کردن کار منه اگه خوشتون نمیاد مشکل من نیست

آزاده نامداری مجری جنجالی این روزها(‌شلوار جین نخ نما و چادر؟!!

مشرق نیوز نوشت: یکی از مجریان جنجالی این روزهای تلویزیون در آخرین اجرای خود با شلوار جین که زانوان آن نیز سفید و پاره شده بود به اجرای برنامه پرداخت. متاسفانه این خانم جنجالی با چادر برنامه های خود را اجرا می کند  

نتیجه مصرف مواد مخدر بعد از ۵ سال

 

من دیدم دخترایی رو که به خاطر اینکه خوشگل تر یا لاغرتر بشن به کشیدن شیشه رو میارن البته همون یکی دو ماه اول واقعا هم اثر خودش رو میذاره و پوستشون هم شفاف تر و شاداب تر میشه و هم اندامشون باریکتر میشه. ولی مشکل اینجاست که چون معمولا اینها به شیشه وابسته می شن روز به روز دوز مصرف رو بالا و بالاتر می برن و دیگه کار به جایی میرسه که… ـ

ابداع روش جدید برای جلوگیری از ماشین بیرون بردن فرزند بدون اجازه

و 

 منم میدونم این کلید ها مال ماشین نیست دانشمند  

تو تیتر نوشتم  ابداع روش  یعنی می تونی سوئیچ خودرو رو هم بذاری

نگاهی 360 درجه به اتاق کنترل شاتل فضایی

کلیک کنید و ببینید خیلی جالبه 

 

آخرین پرواز شاتل فضایی جمعه گذشته ‏ با موفقیت انجام شد و هم اکنون به همراه ۴ مسافرش در فضا به سر می برد. اما اگر دوست دارید اتاق کنترل این گجت بسیار بزرگ! را ببینید می توانید به ‏ این صفحه ‏ مراجعه کنید و به صورت ۳۶۰ درجه در آن چرخ بزنید. برای دیدن اش باید کمی صبر کنید تا فلش ۴ مگابایتی روی کامپیوترتان دانلود بشود

 

باز هم من غریبه ای تنها ....

باز هم من
غریبه ای تنها
تکه تکه های وجودم را بر دوش میکشم
میروم
به کجا؟!!
با تاروپودی خسته و سوخته
به کدامین سرزمین می توان کوچ کرد
در کدامین وادی شانه های خسته و لرزانم تاب میاورد
کی نای مردن بیابم؟!!
دلم سخت گرفته است
از من
از تو
از شب گریه ها
از من
از من
از من ...
از من نیز میگذرد
اشک میریزم
بی صدا
دلم برای رفتن پر میکشد
دلم پر میکشد
خسته ام
خسته ام
اغلب زندگیم را می بازم
ساده
ارزان
بدون حریف
 
خواستم تا بار دیگر داستانی بنویسم
قلم نعره کشید ... کاغذ پاره شد ... افکارم در هم گردیدند ...
همه از من تقاضای سکوت کردند .
ولی قلم  من میدانست که باید شرح دردها و غمها را بصورت کلمات نقاشی کند .
کاغذ می دانست که در زیر سطور غم و اندوه محو می شود .
و ... افکارم میدانستند که از در همی همانند زنجیری سر در گم می شوند .
و من خاموش سکوت را برگزیدم .
اما ....
چشمانم سکوت مرا با اشک معاوضه کردند .
و قطره های اشک و اندوه دل
مثل باران بهار
ارمغان کویر گونه ها شدند

خبری بسیار کوتاه برای مردی بزرگ

خبری بسیار کوتاه برای مردی بزرگ

خبر کوتاه بود : 


” با کمال تاسف اطلاع یافتیم که
 آقای دکتر محمد مصدق سحرگاه امروز پنج شنبه در ساعت 5/4 بامداد 14/12/1345 در سن 87 سالگی در اتاق شماره 62 بیمارستان نجمیه تهران زندگی را بدرود گفت. “

            خبری بسیار کوتاه برای مردی بزرگ!!! 

سالنامه سازمان اطلاعات انگلیس در سال 1995 درباره اش منتشر کرد: 
خسارتی که وی به انگلستان وارد کرد از خسارتی که هیتلر در جنگ دوم جهانی به انگلستان وارد کرد بیش تر بود، معترف هستیم که  انگلستان در برابر مصدق شکستی بی سابقه را متحمل شد.

اولین نفر که با لایحه کاپیتولاسیون در ایران مخالفت کرد.

اولین ایرانی فارق التحصیل در دکتری حقوق..

امتیاز حق شیلات و کشتیرانی در دریای خزر را از شوروی باز پس گرفت.

شخصا در دادگاه لاهه برای احیای حقوق ملت خویش فریاد کشید.

جمال عبدالناصر (رهبر بزرگ و فقید ناسیونالیست عربی- مصر) به گفته خویش او را الگوی خود قرار داد و کانال سوئز را برای مصر ملی کرد..

سفیر شوروی در ایران رسما اعلام کرد که دولتش در برابر وی به زانو افتاد
اولین نفر که حقوق شرعی زنان را به طور علمی در دانشگاه مطرح ساخت.

ابرمرد تاریخ ایران، با جان بر کف بودن خویش در راه وطن اجازه نداد که تا سال 1992 امتیاز نفت ایران در انحصار بیگانه باشد.

مجاهدت های کسی که خود را وقف سرزمین و مردم  خویش کرد، یگانه طراح بزرگ ملی شدن صنعت نفت ایران، جاوید یاد دکتر محمد مصدق به همین جا ختم نشد،وی خود را وقف ملیت ایرانی ساخت و لحظه به لحظه افتخار آفرید.

 بخشی از بیانات بزرگوار:

تنها گناه من و گناه بسیار بزرگ من این استکه صنعت نفت ایران را ملی کردم و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیم ترین امپراطوری جهان را از این مملکت برچیدم “
” 
حیات من و مال و موجودیت من و امثال من در برابر حیات و استقلال و عظمت و سر فرازی میلیون ها ایرانی و نسل های متوالی این ملت کوچکترین ارزشی ندارد و از آنچه برایم پیش آمد هیچ تاسف ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سر حد امکان انجام داده ام .عمر من و شما و هر کس چند صباحی دیر نخواهد پائید.
*برای درمان سرطان بینی با وجود اصرار فرزندش  که پزشک بود و دوستدارانش راضی به سفر به خارج برای درمان نشد* وگفت پزشکان ما قادرند همه کاری را برای درمانم انجام دهند.

 به اختیار خود ملک خودش را بین کشاورزانش تقسیم کرد!

اما


*
هنوز هم رفتن بر سر مزارش که نیمه ویرانست، مردم مشکل دارند

پ ن پ داداشی

یارو زده روح الله داداشی رو کشته، حالا گرفتنش میگه حالا چی میشه اعدامم میکنن؟؟
میگن پ نه پ میری مرحله بعد باید محراب فاطمی روهم بکشی

نگاه افلاطون به اطرافیانش

افلاطون گفته روح پنج دایره است من دایره های روحم را کشف کردم دایره دور روحم کشیدم و خودم را مرکز این دایره ها قرار دادم

=========================

در دایره اول نام افردی را نوشتم که حال و هوای خوبی به من میدهند و در دایره  پنجم  که دورترین دایره به مرکز بودنام کسانی که از دنیای من فاصله دارند و بیش ترین کشمکش را با آن ها دارم

========================

همه ی ما دلمون می خوادکه احساسی خوب در مورد خودمون داشته باشیم و گاهی اوقات نداریمگاهی حال و هوای ما در مورد خودمان به تاثیری که دیگران روی ما می گذارند بستگی دارد اونایی که در دایره آخر هستند سعی می کنند اعتماد به نفس ما رو از بین ببرن

=========================

نمی توانی کسی رو مجبور کنی که دوستت داشته باشد گاهی حضور در کنار افراد نا مناسب باعث می شود حتی در مقایسه با تنهایی خودت بیشتر احساس تنهایی کنی در چنین وضعیتی تلاش برای ایجاد تغییر و تحول ممکن است باعث  شود راهت را گم کنی یا شاید باعث شود وجودت که تو را ((تو )) می کند از دست بدهی

======================

گاه سال ها طول می کشد تا یاد بگیری چگونه از خودت مراقبت کنی به همین دلیل بسیار مهم است افرادی را در اطراف خودت داشته باشی که دوستت بدارند حتی گاهی بیش تر از آن چه که خودت میتوانی خودت را دوست داشته باشی 

 با تشکر از هانیه عزیز.....    بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

عصر ارتباطات عصر دروغ و تنهایی

ما معتقدیم که " عصرِ ارتباطات " نام ِ دروغینی بیش نیست . مثل ِ همان پدر و مادرهایی که دخترهای سبزه ء خود را " سپیده " مینامند و پسرهای کچل خود را " زلف علی " و سندرمِ داون دارهای خود را " فهیم و فهمیه " میخوانند ، سیاستمداران و مدیران و بزرگان ِ بشریت هم به دروغ این عصر را " عصر ِ ارتباطات " مینامند!

این عصر ، عصر ِ " تنهایی و در خود فرو رفتن " است ! اینکه در جیب ِ همه ، از سوپورِ 80 ساله ء محله ء ما تا بچه های 5 ساله ء مهد کودکی یک تلفن ِ همراه است ، دلیلی بر با هم بودن ِ آدم ها نیست . تلفن ِ همراه ، خیانت به بشریت بود! هیچ کس یک ظهر ِ دلگیرِ جمعه که دلت دارد از سینه در می آید و خفه شدی از بی هم صحبتی ، به تو زنگ نمیزند و نمیپرسد " حالت خوب است ؟  

ادامه مطلب ...

سوالات عجیب خانم مجری در یک برنامه سیما

خبرگزاری دانشجو: صدا و سیما این روزها شاید با تغییر و تحولاتی روبرو شده باشد و شاهد این تغییر و تحولات هم برنامه‌هایی هستند که به سوژه‌های نسبتا خاص می‌پردازند؛‌ گفت‌وگو با کودک کار، مردی که دارای سه همسر است و زنی که روابط نا‌مشروع با جنس مخالف داشته است از جمله سوژه‌هایی هستند که این روزها تلویزیون با آنها مردم را سرگرم می کند

 نکته‌ای که در این برنامه‌ها مشهود است، استفاده از چهره‌های جوان و مشهور است که در نگاه اول به جذاب شدن برنامه‌ها کمک می‌کند، اما بعضا همین موضوع منجر می شود که موارد نامطلوبی در گفتار و رفتار آنها پدیدار شود؛ به عنوان مثال دیروز در برنامه «در جمع ما» که با اجرای مجری جوانی همراه است، از یک زن آلمانی دعوت به عمل آمده بود و در خصوص زندگی خصوصی وی سوالات قابل توجهی مطرح شد

 مجری این برنامه در یکی از سئوالات خود از این خانم آلمانی پرسید که «آیا مردان ایرانی را دوست دارد؟!» سوالی که حتی با تعجب این زن آلمانی همراه بود و وی در پاسخ گفت که « فقط می‌داند که همسر خود را دوست دارد.»  ـ

حامد حدادی به جنگ مختار می‌رود

 

حامد حدادی بازیکن تیم ملی بسکتبال ایران که این روزها شایعات بسیاری بر سر شکایت یک زن در آمریکا از او است هفته آینده در قسمت سی و نهم مختار نامه به جنگ مختار می رود
به گزارش پانا، این بازیکن که در لیگ حرفه​ای بسکتبال آمریکا و در تیم ممفیس بازی می​کند ، در این سریال نقش یکی از سرداران سپاه آل زبیر را ایفا کرده است ،نام این شخصیت «یحیی بن زمزم» است و حدادی نقش او را اردیبهشت​ماه سال 1385 ایفاء کرده​است
شخصیتی که حدادی نقش او را بازی کرده وجود تاریخی دارد و در روایت‌های مختلف درباره او به این مسأله اشاره شده که به دلیل قامت بسیار بلند هنگام سوار شدن بر اسب، پاهایش به زمین می​رسیده است
حدادی با قد 2 مترو 18 سانتی​متری از نظر میرباقری مناسب​ترین گزینه برای ایفای این نقش بوده​است. او با گریم سنگینی در این سریال بازی می​کند

روح الله داداشی در یک دعوای خیابانی کشته شد

 

روح الله داداشی، قوی ترین مرد ایران و جهان در درگیری با سه جوان جان خود را از دست داده است. به گزارش ایرنا، داداشی شب گذشته به همراه یکی از دوستانش با خودروی شخصی اش از سمت شمال به جنوب در خیابان گلشهر کرج در حرکت بود که در ازدحام خودروها بین راننده یک دستگاه پراید و داداشی درگیری لفظی بوجود می آید. این درگیری لفظی بین روح الله داداشی و سه سرنشین خودرو پراید تا خیابان پونه کرج ادامه می یابد و در نهایت سرنشینان ، از دو خودرو پیاده شده و به درگیری فیزیکی می پردازند. در این در گیری یکی از سرنشینان پراید چند ضربه چاقو به گردن و سینه روح الله داداشی وارد می کند و بلافاصله به همراه دو سرنشین دیگر پراید متواری می شوند. شدت جراحات وارده به حدی بود که داداشی قبل از انتقال به بیمارستان جان خود را از دست می دهد. روح الله داداشی چند دوره عنوان قوی ترین مرد ایران / مردان آهنین / را به خود اختصاص داد. وی در رقابتهای قوی ترین مردان جهان که سال گذشته با شرکت 12 تن از قوی ترین مردان جهان در جزیره قشم برگزار شد عنوان قهرمانی را کسب کرد 

 

قسمتی از یادداشت علیرضا دبیر درباره قتل روح الله دادشی: هیچ کس در امان نیست

روز میلاد امام عصر (عج)، میان تمام پیامک‌هایی که به نشانه تبریک و تهنیت آن عید بزرگ دست به دست می‌شد، ناگهان خبری آمد که کام اهالی ورزش را تلخ کرده و آنها را دراین فکر فرو ببرد که چه زمانی قرار است داستان تلخ «خشونت» در ورزش ایران خاتمه یابد

 روح‌ا... داداشی- قوی‌ترین مرد ایران به ضربات پی در پی چاقو کشته شده بود و هیچ‌کس هم باور نمی‌کرد که فاصله میان حیات و ممات کسی که به زور بازو و قوت جان شهره بود، چنین کوتاه و سخت باشد. خبری از جنس بسیاری از اخبار دیگر که طی ماه‌های گذشته شنیده‌ایم و هر بار بابت آنها غصه خورده‌ایم، بغض کرده‌ایم و بالاتر از تمام اینها در این اندیشه فرو رفته‌ایم که پس تکلیف آرامش و امنیتی که حق هر شهروند است، چه می‌شود. وقتی کسی با چنین سوابقی هدف تیغ کینه و خشم قرار می‌گیرد، تکلیف آن آدم ساده و نحیفی که می‌خواهد میان همین خیابان‌ها، جاده‌ها خانواده‌اش را به شادی و نشاط میهمان کند، چیست؟

از همه جا (‌۴۲)

زن و شوهری با 9 تا بچه در ایستگاه اتوبوس منتظر ایستاده بودند که پیرمرد نابینایی هم به آنها ملحق شداتوبوس که آمد پر بود و فقط زن و 9 تا بچه تونستند سوار بشوند. به همین خاطر شوهر و پیرمرد نابینا تصمیم گرفتند پیاده راه بیافتندبعد از مدتی شوهره از تق تق چوب مرد نابینا عصبانی شد و گفت چرا یه تیکه لاستیک سر چوبت نمیکنی. تق تق اش منو دیوونه کردپیرمرد نابینا جواب داد اگه تو هم لاستیک سر چوبت می ذاشتی الان ما سوار اتوبوس بودیم پس خفه شو

***************************

کاش میشد بری تو گوگل بزنی اون آهنگه که تو اون ماشینه شنیدم ، بعد لینک دانلودشو بیاره.. این دانشمندا چه غلطی میکنن من نمدونم !!! ـ

******************************

تنها خوبی گوگل پلاس اینه که عربها جونشون در میاد تا بتونن تلفظش کنن...! غوغل بلاس !!! ـ

***************************

یه بار منو بابامو داداشم تو پذیرائی کنار هم خوابیده بودیم. بابام البته پشتش به بخاری بود و نصف شب. بومممممممممممم. یه صدای وحشتناکی اومد. انگاری بخاری ترکید داداشم مثل جن دیده ها از خواب پرید و داد زد بخاری منفجر شد بابام گفت : بگیر بخواب بچه من بودم

 عجب بابای ریلکسی. خوب شد پشت باباهه به پسرش نبوده  ـ

*************************

 ساعت دو نصفه شب یکی اول زنگ زد بعد اس ام اس داد که من یه پسر ۲۶ سالم
به قرآن شماره شما رو همینجوری گرفتم اگه دختری تو رو قرآن
جوابمو بده خیلی خیلی دوستت دارم !
ـ

ملت تو کفه داریم؟  ـ

**************************

زن جوان زیبا و خوش‌اندامی هستم و شوهری دارم که مرا گاز می‌گیرد و گهگاه اثر گاز گرفتگی او بر روی گوش، گردن، بازو، ساق دست، مچ دست، پهلو، باسن، ران، ساق پا و حتی سینه‌ام بجا می‌ماند و باعث خجالت من نزد دوست پسرم می‌شود. چه کنم؟

چمچاره کن  ـ

************************

 مرد چیست؟ موجودی بدبخت که موقع تولد ، میگن حال مادرش چطوره؟ موقع عروسیش میگن چه عروس خوشگلیه! موقع مرگش هم میگن بیچاره زنش!!! ـ

 ****************************

یارو داشته جدول حل میکرده. از رفیقش میپرسه عضو جنسی زن، دو حرفه؟ رفیقش میگه افقی یا عمودی؟ میگه افقی. میگه لب  ـ

********************************

زن: من برادرم مهندسه تو هم خواهرت دکتره
شوهر: گیرم که پدرت هست فاضل  از فضل او تو را چه حاصل؟
زن: خب افتخارش مال منه تازه دیپلمی که من گرفتم اون زمان اندازه فوق لیسانس الان ارزش داشت …….
ـ

شوهر : حالا برو غذا رو بکش

 

 

تدبیر خداوند

غروب یک روز بارانی زنگ تلفن به صدا در آمد.

زن گوشی را برداشت. آن طرف خط پرستار دخترش با ناراحتی خبر تب و لرز شدید دختر کوچکش را به او داد.

زن تلفن را قطع کرد و با عجله به سمت پارکینگ دوید،

ماشین را روشن کرد و به نزدیک ترین داروخانه رفت تا داروهای دختر کوچکش را بگیرد.

وقتی از داروخانه بیرون آمد، متوجه شد به خاطر عجله ای که داشته کلید را داخل ماشین جا گذاشته است.

زن پریشان با تلفن همراهش با خانه تماس گرفت. پرستار به او گفت که حال دخترش هر لحظه بدتر می شود. او جریان کلید اتومبیل را برای پرستار گفت. پرستار به او گفت که سعی کند با سنجاق سر در اتوموبیل را باز کند.

زن سریع سنجاق سرش را باز کرد، نگاهی به در انداخت و با ناراحتی گفت: ولی من که بلد نیستم از این استفاده کنم.

هوا داشت تاریک می شد و باران شدت گرفته بود. زن با وجود نا امیدی زانو زد و گفت: خدایا کمکم کن!

در همین لحظه مردی ژولیده با لباسهای کهنه به سویش آمد. زن یک لحظه با دیدن قیافه  مرد ترسید و با خودش گفت: خدای بزرگ، من از تو کمک خواستم آنوقت این مرد…!

زبان زن از ترس بند آمده بود، مرد به او نزدیک شد و گفت: خانم، مشکلی پیش آمده؟

زن جواب داد: بله، دخترم خیلی مریض است و من باید هرچه سریع تر به خانه برسم ولی کلید را داخل ماشین جا گذاشته ام و نمی توانم درش را باز کنم.

مرد از او پرسید که آیا سنجاق سر همراه دارد؟ و زن فورا سنجاق سرش را به او داد و مرد در عرض چند ثانیه در اتومبیل را باز کرد!

زن بار دیگر زانو زد و با صدای بلند گفت: خدایا متشکرم!

سپس رو به مرد کرد و گفت: آقا متشکرم، شما مرد شریفی هستید!

مرد سرش را برگرداند و گفت: نه خانم، من مرد شریفی نیستم. من یک دزد اتومبیل بودم و همین امروز از زندان آزاد شده ام!!!

خدا برای کمک به زن یک دزد فرستاده بود، آن هم یک دزد حرفه ای!

زن آدرس شرکتش را به مرد داد و از او خواست که فردای آن روز حتما به دیدنش برود

فردای آن روز وقتی مرد ژولیده وارد دفتر رئیس شرکت شد، فکرش را هم نمی کرد که روزی به عنوان راننده مخصوص در آن شرکت بزرگ استخدام شود 

 باتشکر از مهسا

از همه جا (۴۱)

مداحه میگه امشب هر کی هر حاجتی داره خدا رو به امام رضا قسمش بده، ردخور نداره. بعد میگه اگه دیگه خیلی حاجتتون ضروری بود امام رضا رو به غریبی امام نقی قسم بدین که حتماً حاجتتون رو روا کنه! مگه حاجت خواستن، کار اداریه از این اتاق به اون اتاق می‌فرستی بدبخت رو؟

 ******************************

کلی وقت با این لیف ها که دسته داره خودمو میشستم ... بعد چند وقت فهمیدم که بابام هم ازش استفاده میکنه ... مامانم هم باهاش توالت تمیز میکنه

باز خوبه که لیف بوده مسواک نبوده  ـ

***********************

غضنفر شب عروسیش پشت به عروس میخوابه عروس میگه چرا اینجوری میکنی؟؟؟ میگه: ازدواج کردم این کثافت کاری هارو بزارم کنار !  ـ

***************************

اعتراف میکنم
آخرین خواسته ام قبل از مرگ اینه که 5 دقیقه بهم وقت بدن هارد کامپیوترم رو فرمت کنم!
ـ
اگه دست کسی بیفته برام ختم هم نمیگیرن!!!
ـ

واسه من 5 دقیقه طول میکشه فقط کامپیوترم بیاد بالا. وصیت میکنم علاوه بر هارد، کول دیسک و سی دی های بنده نابود گردد  ـ

اعتراف میکنم اولش قرار نبود قسمت کامنت گذاری رو فعال کنم برای مینیمال های "برترین اعترافات مردم" ولی حالا واقعا خوشحالم که این کارو نکردم چون کلی از کامنت های دوستان خوش ذوق خندیدم

اعتراف میکنم که... ـ

***************************

 پدر شوهرم جراحی روده کرده دکتر گفته اگه باد در کنه یعنی روده اش خوب شده! دیشب ساعت 3 شوهرم اس ام اس زده فامیلهای عزیز گوز پدر بر همه شما مبارک!!! ـ

 خدایا این شادیها رو از ما نگیر. ما هم به نوبه خودمون تبریک میگیم  ـ

 **************************

بابام هشتاد سالشه همیشه اصرار می کنه که بذارید من از خونه تنهایی برم بیرون مگه زندانی گرفتید؟ می خوام برم نون و روزنامه اینا بگیرم...یه روز بعد از کلی اصرار گفتیم باشه برو ولی مواظب باش...رفته نونوایی محل به همه ی اونایی که تو صف بودن گفته عجب روزگاری شده پنج تا دختر دارم پنج تا پسر تو این سن و سال منه پیرمرد باید بیام تو صف وایسم نون اونارم من بگیرم....تا یه مدت هر کس منو تو محل می دید نصیحتم می کرد  ـ

پ ن پ (۵)

از تاکسی پیاده شدم به راننده نیگا میکنم, میگه باقی پولتو میخوای؟ میگم نه پـَـَــــ میخوام یه دل سیر نیگات کنم که میری دلتنگت نشم

دختر "با کلی عشوه و ناز": کلی پسر با تک تک نفس های من مردن !!!! ـپسر با اعتماد نفس: پ نه پ میخواستی نمیرن ازون بوی بد دهنت

تو پارک رفتم دستشویی اومدم بیرون یکی جلومو گرفته! میگم پولیه؟ مبگه پ نه پ من اینجا نشستم پشه ها نیان تو حین کار براتون مزاحمت ایجاد کنند

از خونه زنگ زدم فست فود غذا بیارن، طرف میگه بفرستم واستون؟ پ ن پ آپلود کن، لینکش رو بده، دانلود میکنم

 میگن کریستف کلمب وقتی رسید به امریکا سرش رو از پنجره کشتی کرد بیرون از یه سرخ پوست پرسید داداش اینجا آمریکاست؟ سرخ پوسته گفت پ نه پ ژاپونه ما هم چون شلوار پامون نیست از خجالت قرمز شدیم

 تو صف بربری نوبتم شده یارو میگه بربری میخوای؟ پـَـ نه پـَـ اومدم از شاگردت تایپ یاد بگیرم!!!! ـ

با ماشین افتادیم ته دره یارو میگه زنگ بزنم امبولانس بیاد؟ میگم : پـَـ نه پـَـ یه مشکل درون خانوادست خودمون حلش میکنیم!!!! ـ

 داریم راه میریم با دوستام پام پیچ خورده، خوردم زمین میگه کمک می‌خوای؟ میگم پـَـ نه پـَـ  شماها خودتونو نجات بدین من اینجا میمونم مقاومت می‌کنم بریییید برییییییید!!!! ـ

پسره اومده خواستگاریم میگم من الان می خوام درس بخونم میگه یعنی چند سال دیگه میخوای ازدواج کنی؟ پـَـ نه پـَـ  10 دقیقه صبر کنی این صفحه رو بخونم درسم تموم میشه!!!! ـ

رفتم الکتریکی می گم آقا سه راهی دارین؟ میگه سه راه برق؟!!! پـَـ نه پـَـ سه راه آذری ، دربست...!!!! ـ

رفتم داروخونه، میگم باند دارین؟ میگه باند پانسمان؟ پَ نه پَ باند فرودگاه ! میخوام فرود بیام ! ـ

نامه یک زن خانه دار به رئیس جمهور

روزنامه خراسان در سرمقاله امروز خود نامه یک زن خانه دار به رئیس جمهور را منتشر کرده است
 در بخشی از این ماه آمده است:
ـ

من یک زن ایرانی ام. یک زن مسلمان ایرانی. نه معنی راست و چپ را می فهمم و نه کاری به آبی و سبز و قرمز دارم. اصلا اهل سیاست نیستم. من یک زن و یک مادرم که مانند همه زن ها و مادرهای دیگر باید چرخ زندگی ام را بچرخانم

 روزی که حرف از هدفمندی یارانه ها شد و بر این تصمیم خود اصرار می کردید زیرا معتقد بودید که با نقدی شدن یارانه ها این پول به طور مساوی و بین همه تقسیم خواهد شد. با خود گفتیم ما که خانه های چند هزارمتری ، ویلا ، استخر و جکوزی نداریم که پول مصرف انرژی مان سر از ناکجاآباد درآورد. مانند آدم های پولدار چند تا، چندتا، ماشین چند صدمیلیونی هم نداریم که غصه بنزین آن را بخوریم پس حتما از پول یارانه ها چیزی برایمان می ماند تا اندکی از چاله های زندگی مان را با آن پرکنیم و چه نقشه هایی که برای این یارانه ها نکشیدیم. اما با برداشتن یارانه ها و آزاد شدن قیمت ها آن قدر همه چیز گران شد که وجود این پول اصلا در زندگی ما احساس نمی شود حتی اگر آن مبلغی را که بر کالاها و اجناس افزوده شده حساب کنیم می بینیم که از پول یارانه ها نیز بیشتر است

من اقتصاددان نیستم و معنی رشد اقتصادی و تورم تک رقمی را هم نمی فهمم اما می بینم که قیمت گوشت آنقدر زیاد شده که باید به طور کلی از صفحه زندگی مان حذف کنیم باید به بچه هایمان آموزش دهیم که دیگر از ما میوه نخواهند زیرا قیمت آن با پول جیب ما جور در نمی آید و در بعضی موارد اجناس حتی تا صددرصد هم گران شده اند

 آقای رئیس جمهور گرانی های بی حد و حصر کمر مردم را شکسته است. اجاره های بالا داد مردم را درآورده است. قبل از هدفمندی یارانه ها بارها گفتید که با اجرای این قانون سفره های قشر محروم جامعه رنگین تر خواهد شد اما چیزی که ما امروز می بینیم سفره هایی است که هر روز خالی تر می شود. دیگر نمی توانیم سر سفره گوشت بگذاریم زیرا توان خرید آن را نداریم حتی نان خالی را با قناعت باید بخوریم و حالا باید کم کم یاد بگیریم که شیر هم نخوریم

 آقای رئیس جمهور درآمد کم و مخارج بالای زندگی هر پدری را نزد فرزندش شرمنده می کند و هزینه های بالای زندگی انسان را به زانو در می آورد. باور کنید همه واقعیت آن چیزی نیست که شما در تلویزیون می  گویید و همه چیز را خوب و زیبا جلوه می دهید، واقعیت آن چیزی است که ما با آن دست و پنجه نرم می کنیم

 من می دانم شما تمام توان و تلاش خود را به کار می برید تا ما بتوانیم راحت تر زندگی کنیم و به عنوان کسی که به شما رای داده هنوز هم شما را حامی قشر محروم و مستضعف جامعه می دانم اما خواهش می کنم هر تصمیمی که می گیرید تمام جوانب آن را بسنجید زیرا عمر ما کفاف آزمون و خطا را به ما نمی دهد و مردم ما به اندازه کافی امتحان خود را پس داده اند

عکس صدام کنار ضریح امام رضا ۱۳۵۴

در عکس زیر که متعلق به سال ۱۳۵۴ است، صدام حسین (معاون رئیس جمهور عراق) در حال اقامه نماز در کنار ضریح امام رضا(ع) است 

رویایی ترین پایتخت جهان

 

اینجا ماله پایتخت کشور مالدیو است. کشوری که احتمالا به گفته دانشمندان تا قرن بعدی به زیر آب خواهد رفت

تصاویر جدید کیم کارداشیان

تصاویر جدید کیم کارداشیان بدون آرایش که به راحتی قابل شناسایی نیست 

 

به گزارش دیلی میل : او یک ستاره واقعی تلویزیون است کسی که به ندرت دیده شده به دنبال تجملات باشد، هنگامی که کیم کارداشیان هفته پیش برای میکاپ رایگان به استدیو عکاسی در لوس آنجلس رفته بود عملا بدون میکاپ قابل شناسایی نبود

 


او گفت: آرایش بسیار سرگرم کننده است من از حالت چهره ام در حال حاضر خوشحالم، آرایش زمانی لذت بخش تر خواهد بود که مهمترین چیز این باشد که پوستتان چه با آرایش چه بدون آرایش راحت باشد 

 

ببین آرایش چیکار میکنه  ـ

مردی و نامردی

مردان در مسیر عشق به وسعت نا متناهی نامردند ، گدایی عشق میکنند ، تا زمانی که به تسخیر قلب زن مطمئن نیستند ، اما همینکه مطمئن شدند ، نا مردی را در حد مردانگی انجام می دهند (دکتر علی شریعتی ){-6-}{-51-}{-31-}

ببخشید آقا می‌تونم به خانومتون نگاه کنم !؟

 جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مودبانه گفت: ببخشید آقا! من می‌تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟ مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد. مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری... خجالت نمی‌کشی؟ جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش‌های مرد عصبی شود و واکنشی نشان دهد، همان طور مودبانه و متین ادامه داد. خیلی عذر می‌خوام، فکر نمی‌کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه می‌کنن و لذت می‌برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم. مرد خشکش زد... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد

ما گشته ایم

ما گشته ایم نیست تو هم جستجو مکن 

ان روزها گذشت دگر ارزو مکن 

دیگر سراغ خاطر های مرا نگیر  

خاکستر گداخته را زیر و رو مکن   

در چشم دیگران منشین در کنار من 

ما را در این مقایسه بی ابرو مکن 

راز من است غنچه ی لب های سرخ تو  

دیدار ما یک تصویر بی نهایت است 

با یکدیگر دو ایینه را رو به رو نکن  

  

برگرفته از وبلاگ   

http://emshab.blogsky.com/

۱۸+

+18

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

0

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.


-18

 

اینجا دیگه باید لباس گرم بپوشید

 

از هندونه خوردن غافل نشوید

عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

خدا هندوانه را میوه تابستاین قرار داد چون می دونست چقدر تاثیر داره در خنک کردن جیگر بنده هاش
فقط یه چیزی بگم
تیتیش مامانی درنیارین هندونه رو خورد کنید تو بشقاب با چنگال بخوریدا!!!
ـاینطوری به نظرم اصلا” حال نمی ده
باید قاچ شتری زد هندونه رو
بعد سرو تا ته فرو کرد تو قاچ
طوری که آب هندونه از چونه های آدم بچیکه
خیلیییی حال می ده