خداوندا تو کریمی ، رحیمی ، رئوفی ، شافی و قادری به انجام هر کاری قسمت میدم به ٩٩ اسمت :
تو این روزای آخر سال هیچ پدر و مادری رو شرمنده بچه و خانوادش نکن...
نگذار دل هیچ مریضی روی تخت بیمارستان بلرزه و غصه تنهایی رو بخوره...
چشم هیچ یتیمی به داشته های همسن و سالاشون اشک نبینه و بغض نگیره...
همه پدرا و مادرای مریض رو شفا بده و در این آخرین روزهای سال دل همه ی بندگان خوبت رو شاد کن...
هیچکسی تو این روزا سیاهپوش عزیزاش نشه... هیچکس...
راستی !
این عاشقا رو هم یه نگاهی بنداز ...
ﺩﺧﺘﺮ: ﺑﺎﺑﺎ ﮐﯽ ﻣﯿﺮﯾﻢ ﺧﺮﯾﺪ ﻋﯿﺪ ﮐﻨﯿﻢ؟؟
ﭘﺪﺭ: ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺟﻨﺲ ﻫﺎ ﮔﺮﻭﻧﻪ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺮﻓﻪ
ﺟﻮﯾﯽ ﮐﻨﯿﻢ
ﺍﺧﺒﺎﺭ ﺳﺎﻋﺖ 9
ﺁﻗﺎ ﺍﻭﻣﺪﯾﻦ ﺧﺮﯾﺪ؟؟
- ﺑﻠﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﻨﺲ ﻫﺎ ﺍﺭﺯﻭﻥ ﻫﺴﺘﺶ ﻭ ﻗﯿﻤﺖﻫﺎ ﻣﻨﺎﺳﺐ
ﺩﺧﺘﺮﮎ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺪ ﭘﺪﺭ ﮐﺎﺭﮔﺮﺵ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﯾﺎ ﺍﺧﺒﺎﺭ
مرد فقیرى بود که همسرش کره میساخت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت. آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است. مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما که ترازویی نداریم. ما یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار میدادیم. یقین داشته باش که: به اندازه خودت برای تو اندازه مى گیریم!
امروز نمی دونم جواب کدوم کار خوبم رو گرفتم !
رفتم صد گرم نخودچی گرفتم، داشتم می خوردم
که یهو دیدم یه پسته توشه !!!!!
باور کنید اشک توی چشمام حلقه زده بود :'( خدایا شکرت
دختــره 13 سالشه تو فیسبوکش نوشته: خیلی سخته ببینی عشقت دستاش تو دستای یکی دیگس...........
.
.
.
.
.
.
من 13 سالم بود پشت کمدمو به امید راه پیدا کردن به سمت سرزمین بلفی و لیلی بیت بررسی می کردم
دوست دختر قبلیم به خاطر اینکه بهم حرص بده، با دوست پسر جدیدش عکس انداخته فرستاده برای من
.
.
.
.
.
منم فرستادم برای باباش
با دوس دخترم داشتیم از خیابون رد
میشدیم ، عینک دودی زده بود. گشت اومد گفت خانوم چه نسبتی با شما
دارن؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
منم گفتم : خانوم نابینا
هستن دارم از خیابون ردشون می کنم.
خخخخخخخ
اگه خواســــــــتید یه مدت
تنهــــــــــــا باشید
.
.
به هــــــــمه اطــــــــرافیانِتون بگید
پـــــــــــــــول لازم دارید ...
بخــــــــــــــــدا جواب میده اساســــــــی
بابام تا یه جایی بیشتر ساعتو بلد نیست....
وقتی میرم بیرون از یه ساعتی
به بعد هی زنگ میزنه میگه میدونی ساعت چنده؟؟
دختری که نامزد خودش رو به تازگی از دست داده، اومده اینجا تا ولنتاین رو باهاش جشن بگیره. کاش روزگار بی وفایی نمی کرد...
ﺁﻗﺎ ﺻﺒﺢ ﺭﻓﺘﻢ ﭘﺎﺭﮐﯿﻨﮓ ﭘﺮﺍﯾﺪ 111ex ﺭﻭ ﻭﺭﺩﺍﺷﺘﻢ !
ﺩﺍﺩﺍﺷﻢ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﻦ ﻻﺯﻣﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﭘﺮﺍﯾﺪ 132 ﺭﻭ ﻭﺭﺩﺍﺭ!
ﮔﻔﺘﻢ ﺧﻮﺏ ﺗﻮ ﮐﺎﺭﺗﻮ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﭘﺮﺍﯾﺪ 141 ﺭﺍﻩ ﺑﻨﺪﺍﺯ ﺗﺎ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ
111sx ﺭﻭ ﺑﺪﻡ ﺑﻪ ﺩﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﻩ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﭘﺮﺍﯾﺪ ﺻﺒﺎ ﺭﻭ ﺑﯿﺎﺭﻩ؛
ﻣﺎﺷﯿﻨﺎﻣﻮﻥ O:
ﺩﺍﺩﺍﺷﻢ |:
ﮔﻔﺖ ﮐﻼﻓﻢ ﮐﺮﺩﯼ ﺍﺻﻦ ﺍﻭﻥ ﭘﺮﺍﯾﺪ 131 ﺭﻭ ﻣﯿﺒﺮﻡ
ﮔﻔﺘﻢ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﺑﺎ ﭘﺮﺍﯾﺪ ﻫﺎﭺ ﺑﮏ ﺑﺮﻭ ﺍﻭﻧﻢ ﻫﺴﺖ!!!
ﻓﻬﻤﯿﺪﯾﻦ ﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﯾﺎ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺑﺪﻡ ؟
باز هم داستان آقا و آقا زاده ها و اینبار حضور آنها در آکادمی موسیقی گوگوش!
دلسا قربانی فرزند دکتر بیوک قربانی از کارمندان جمهوری اسلامی است ... همین کم بود که پای این اشخاص به اکادمی گوگوش هم باز شود!
در
حالی که مردم ایران در حال دست و پنجه نرم کردن با تحریم های بیگانگان و
فشارهای سنگین افتصادی ، که از سوی دولت به آنها تحمیل میشود هستند ، دلسا
دختر رقاصه ی دکتر بیوک قربانی که از کارمندان جمهوری اسلامی در انگلستان
است، در برنامه ی آکادمی گوگوش حاضر می شود و با گریه های تصنعی مردم خوش
قلب ایران را فریب میدهد ...!
جالب است بدانید در بهمن 88 که
جوانان بسیاری به علت اعتراض به نتایج انتخابات راهی زندان و یا کشته
میشدند ، دکتر بیوک قربانی در همایشی در انگلستان وحدت و همدلی ملت ایران
را رمز موفقیت و پیشرفت جمهوری اسلامی ایران برشمردند !
نگاه کنید ، این لینک یوتیوب : http://www.youtube.com/watch?v=TGQ4TXsWybs
حال
خود قضاوت کنید دلسا که پدرش از کارمندان جمهوری اسلامی و از چاپلوسان
منفعت طلب آن است ، و سرمایه کلانی را از ایران به انگلیس برده ، نمیتواند
مانند پدر خود چاپلوس باشد و مردم را با اشکها و نقاشی هایش فریب دهد ؟