دانشجوی ژاپنی برای قدردانی از استادش پاهای او را میشوید
البته اینجا هم یه کارایی میکنن...اما نمیشه عکسشو گذاشت !
ﺍﺯ ﭘﯿﮑﺎﻥ ۵۷ ﮐﻪ ﯾﮏ ﭘﺴﺮ 5 ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺳﺒﻘﺖ ﮔﺮﻓﺖ ,
ﻣﺎﺷﯿﻦِ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﺎﺷﯿﻨﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺗﻨﺪﺗﺮ ﻣﯿﺮﻩ ...
گـــــاهی وقتا داشته های ما
آرزوی دیگـــــران است ...
زندگی یعنی:
باید مثل خر درس بخونی دهنت سرویس بشه، تا در آینده بتونی مثل خر کار کنی دهنت سرویس بشه...
بعلهههههه
تازه اگر خوش شانس باشی یا پارتی داشته باشی بتونی کار پیدا کنی!
این دختر باباش پلیس بوده پدرش در درگیری با خلافکارا کشته میشه
امروز روز فارغ تحصیلی این دختر است
پلیسا اومدن تو جشن فارغ تحصیلی مهدکودک دختر همکارشون تا جای خالی پدرشو تو جشن پر کنند
چندتا فامیل پیر داشتم همیشه توی عروسی ها میومدن میزدن تو پهلوم
در گوشم میگفتن:
بعدی تویی، بعدی تویی...
البته دیگه اینکارو نمیکنن...
چون توی مجلسهای ختم، منم باهاشون همین کارو کردم...
دختره شمارمو شانسی گرفته میگه: میخوام بیشتر باهات آشنا بشم، میشه
اسمتو بگی
با خودم گفتم بذار یه شوخی آبدار بکنم اول کاری یه کم با هم بخندیم
:))
گفتم: سید موسی علمداری هستم، تو سازمان اطلاعات کار می کنم،
الان 3هفتس
گوشیش خاموشه :|
چه حالی میداد
بوی فیتیله اش همراه با نفت، از ادکلن 100000 هم بهتر بود !!!
تازه بعدشم که میرفتیم برف بازی و پاهامون یخ میکرد میچسبوندیم بهش تا گرم بشه...
یادش بخیر ، کاشکی اون زمانها برگرده... نه ماهواره ای، نه فیس بوکی، دروغ کمتر، ظلم کمتر، زندگی بهتر، عشق واقعی تر، همه چی راستکی بود نه مثل الان که همه چی دروغ و مجازی و غیر واقعی شده
ما دهه شصتی ها خیلی گنا داریم، خیلی طفلی هستیم
خردسالیمون زیر توپ و تانک و با کلی کمبود روغن، پنیر، نفت گذشت
بچگیمون تو کوچه های خاکی، با یه توپ پلاستیکی یا دو تا پشتی که دیوار شده بود و یه چادر شب واسه ساختن خونه ی خاله بازی
نوجوونیم ، ته تهش یه سگا و آتاری بود یا یه جفت عروسک زشت و 2 تا کانال تلویزیون و 4 ساعت کارتون در روز
ابتدای جوونیمون با جر واجر دادن خودمون واسه قبولی تو کنکور، خودکشی و
خودزنی بعد اعلام نتایج ، رد شدن از جلو مدرسه دخترانه شماره خونه طرف
گرفتن
الانم که کم و بیش اواسط دهه بیست زندگیمون هستیم، خوردیم به
گرونی سرسام آور خونه، ماشین ، اجازه خونه و ریال بی ارزش و
بیکاری و...حسرت زندگی مستقل و استاندارد رو به گور میبریم
به نظرم بریم مثل نهنگا دسته جمعی خودکشی کنیم
ﺩﻡ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻟﻢ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺭﻭ ﯾﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺷﺎﺳﯽ ﺑﻠﻨﺪ ۲۰۰ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﯽ...
ﯾﻪ دخترﻩ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺧﻮﺩﺗﻪ ﯾﺎ ﺑﺎﺑﺎﺗﻪ؟
ﻧﯿﻢ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻬﺶ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﯽ ﺗﻮ ﻫﻢ ﯾﮑﯿﺸﻮ ﺩﺍﺷﺘﯽ؟
ﺳﻮﯾﭽﺸﻮ ﺩﺭآﻭﺭﺩ ﺳﻮﺍﺭﺵ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ !!!
از اون موقع ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺍﻻﻧﻢ ﺗﺤﺖ ﺩﺭﻣﺎﻧﻢ
ینی من عاشق این خونواده هایی ام که هیچکودومشون روزه نمیگیرن
ولی همدیگه رو افطاری دعوت میکنن و دور هم میشینن سر سفره افطار
جالب تر اینکه رعایت هم میکنن که اول اذون بگه بعد بخورن
زیر بارون اگر دختری رو سوار کردید
جای شماره به او امنیت بدهید
او را به مقصد مورد نظرش برسانید
نه به مقصد مورد نظرتان !
بگذارید وقتی زن ایرانی مرد ایرانی را در کوچه ای خلوت میبیند
احساس امنیت کند ؛ نه احساس ترس
بیایید فارغ از جنسیت...
کمی هم مــَــرد باشیم !
نه تو میمانی و نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی ...
به حباب نگران لب یک رود قسم ،
و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد ...
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند ...
لحظه ها عریانند ،
به تن لحظه ی خود ،
جامه ی اندوه مپوشان ... هرگـز ...
اووووف ..! مــــای گـــاد!
من خیلی هَـــپی ام!
چطوری مای فرندِ من! کلی میست کرده بودم!
خدارو تنکس،همه چی اوکیه!!
وااای دَدی و مامی رو ببین!
... وااااوووو تهران چقدر چینج شده!
قبلانا این میدون اونور نبود؟
آآآآخ آی لااااااو کبابِ ایرووونی با تومیتو!
ساری شما به تومیتو چی میگین ؟!
{ پسر دایی اینجانب در بازگشت از سفر سه روزه به تایلند }
همونطور که پدر مادر با سونوگرافی
در مورد "جنسیت" بچه تحقیق می کنند
نوزاد هم باید می تونست درباره "ملّیت" پدر و مادر استعلام کنه
هیچ وقت شغل کسی رو مسخره نکن
هیچ وقت قیافه کسی رو مسخره نکن
هیچ وقت ...
هیچ وقت نداشته ها و ایراد های کسی رو مسخره نکن
چون اون خودش از من و تو خیلی بهتر میدونه درداشو
تو اگه یک باره اون کمبودها و ایراد ها رو دیدی
اون هر لحظ�