یادمه کلاس اول دبستان بودم سال ۶۰ هنوز اولای جنگ بود و خیلی اوضاع درس و مدرسه هم جفت و جور نبود. این که می گم یعنی معلما درست و حسابی سر کلاسا نبودن و خیلی هم سواد درست حسابی نداشتن . تز همه بد تر ناظمای اون دوره بود . خدا اون روزو نیاره که کسی گیر اونا میو فتاد .
وایلابود.....
یادمه تو یکی از روزای خدا که رفتم مدرسه یکی از بچه ها مقدار زیادی پول با خودش آورده بود که اون مو قع می شد خیلی چیزا باهاش خرید . الان که فکر میکنم میبینم حدود ۱۰ پانزده تومانی بود.
بله دوستان اون موقع ها برا خودش خیلی پول بود آخه وقتی با یه تومن می تونستی سه چهار تا نون عراقی بخری فکر کنم می تونید قیاس کنید به پول الان می شه چقد.
خلاصه ... هیچ وقت یادم نمیره وقتی زنگ تفریح شد اومد و به بچه ها پول داد تا همه برا خودشون کیک و نوشابه و ازین جور چیزا بخرن . خلاصه که بچه ها هم نامردی نکردن همه شکمی از عزا در آوردن . اون نامرد نا لوطی فکر کنم یه دو تومنی هم به من داد. ازونجا که من همش تو فاز مثبت می زدم و به فکر خوراکی و اینا خیلی نبودم برا خودم مداد و تراش و این جور چیزا گرفتم . سرتونو چی بدرد بیارم . اون روز گذشت ...
فردا صبح که رفتم مدرسه هنوز خواب از چشام نپریده بود که با سیلی محکمی که خورد تو گوشم برق از چشام پرید .
آقای ناظم که امیدوارم الان هر جا هست خدا نگهدارش باشه همچین زد تو گوشم که همین جور گیج شدم و سرم خورد به دیوار. خداییش الان که فکر میکنم الان اگه یکی با بچه ام این جوری رفتار کنه و بزنه تو گوشش فکر نکنم زنده بمونه.
با توپ و تشر بهم گفت .... این جاشو صدای بوق بذارید ..... برو به بابات بگو بیاد مدرسه .
منم که از ترس کم مونده بود خودمو خیس کنم بدوبدو رفتم خونه . در حالی که اشک تو چشام بود به مادرم گفتم بیا بریم مدرسه . حالا مامان طفلی نگران که چی شده و هی می پرسید کی زدت و چرا صورتت کبوده منو می برد سمت مدرسه .
منم که ازون ناظم بدم میومد و رفتارش با بچه واقعا افتضاح بود( و اینو هم یواشکی بگم گوش راستش نمی دونم چرا ولی یکم لاله گوشش کنده شده بود بهش می گفتیم گوش بریده )می گفتم ناظم زده فلانی نه اون گوش بریدهه .
مامانم نمی دونست چی بگه از طرفی ناراحت بود و نمی دونست من چه کار کردم که اینجوری خورده تو گوشم . از طرفی از اسم گوش بریده خندش گرفته بود و خلاصه .. اوضاعی بود.
رسیدیم به مدرسه رفتیم دم دفتر که دیدیم اوه ه ه ه ه همه بچه ها یی که دیروز حال کردن و سور چرونی داشتند با مامان یا بابا هاشون اونجان. وقتی همه پیگیر شدند که چی شده فهمیدیم این تخم جن پولا رو از تو کیف مامان و باباش کش رفته و اومدی تو مدرسه و بقیه ماجرا ...
بعدشم به مامان و باباش گفته که پول رو بچه ها به زور ازش گرفتن و خرج کردن . ناظمم نه گذاشته و نه برداشته یکی یه دونه چک به همه زده و کلی آدمو توبیخ کرده .
این یادگاری ماندگار برام موند تا یاد بگیرم که هیچ وقت هیچ پولی رو ا زکسی بدون دلیل قبول نکنم . خداییش الان که فکر میکنم درسته هنوز جای چک و رفتار وحشیانه اون زمان که با بچه ها درست مثل گوسفند رفتار می کردند رو احساس می کنم ولی این اصل و هم فراموش نمی کنم که تربیت لازمه برای همه.
حالا اون موقع ها همین جوری اقتضا می کرد و تازه پدر و مادر ها به خاطر این اقدام شجاعانه ناظم که بچه هاشونو به خاطر دزدی یا هرچی کتک زده تمجید هم کردند.
الان اگه یکی به بچه خودم بگه بالا چشت ابرو بهم بر می خوره ... فکر میکنی اکثر مشکلاتی که برا جوونا پیش میاد به خاطر چیه ؟
به نظر من اگه تربیت پدر و مادر تاثیر داشته باشه و بچه رو آگاه کنه (راجع به روشش بحث ندارم) هیچ وقت جوون ها به منجلاب نمی افتند.
خیلی قشنگ بووود..
شرمنده چند وقته سرم شلوغه نشده بیام
سلام
مرسی خواهش می کنم