پسر یک شیخ عرب برای تحصیل به آلمان رفت. یک ماه بعد نامه ای به این مضمون برای پدرش فرستاد: برلین فوقالعاده است، مردمش خوب هستند و من واقعا اینجا را دوست دارم، ولی یک مقدار احساس شرم میکنم که با مرسدس طلاییم به مدرسه بروم در حالی که تمام دبیرانم با ترن جابجا میشوند
مدتی بعد نامهای به این شرح همراه با یک چک یک میلیون دلاری از پدرش برایش رسید: بیش از این ما را خجالت نده، تو هم برو و برای خودت یک ترن بگیر
********************
گفتگوی دو دختر پای تلفن: سلام عشقم، قربونت برم. چطوری عسل؟ فدات شم... می بینمت خوشگم... بوس بوس بوس
گفتگوی دو پسر پای تلفن: بنال... بوزینه مگه نگفتی ساعت چهار میای؟ د گمشو راه بیفت دیگه کره خر
**********************
میدون کاج گشت ارشاد وایساده بود، به دختره میگم خانم حواست باشه جلوتر گشت ارشاد وایساده! دختره میگه ئه! گیر میدن؟؟ نـه پـــَ ! وایسادن دختر شایسته ایران رو انتخاب میکنن
**************************
رفتم سربازی... روز اول نشوندنمون رو زمین... جناب سروانه داد میزنه کی اینجا ریاضی خونده؟ منم با ذوق و شوق و افتخار دستمو بردم بالا میگم من؛ میگه: پاشو اینا رو بشمار!!! ـ
*************************
اندر حکایات شیخ و مریدان
شیخ و مریدان به پارک جنگلی رفتندی از برای تناول ناهار و گذران وقت
در میانه راه اعلانی نصب بود که : قلیان ممنوع . چادر مسافرتی ممنوع . سگ ممنوع . پخش موسیقی ممنوع و الخ ... ـ
شیخ بفرمود : باز جای شکرش باقیست که تجاوز آزاد است وگرنه در طبیعت چه میکردیم!!؟
مریدان شلوار را محکم بگرفته و به غایت سرعت گریختندی
***********************
مریدان گفتند یا شیخ! قیمت زرد آلو آذربایجان ۵۵۰۰ گشته
شیخ فرمود خب نخرید
مریدان سر به دیوار کوفتندی
*************************
مرد سه زنه : اشتباه کردم آمدم تلویزیون
همشهری جوان نوشت: میگویند یا به شدت شجاع است یا وقیح! به شدت صادق است یا ظالم! «مردی با سه همسر» با همین عنوان ساده و پرمغز(!) مشهورترین چهره هفتههای اخیر بود. البته الان از این که در تلویزیون آن حرف ها را زده پشیمان است
هیچکس متوجه نمیشود که چرا شما به تلویزیون رفتید؟ هدفتان چه بوده؟ گویا پیامدهای خیلی بدی هم داشته برای شما من کاملاً معتقدم که یک کار فرهنگی کردم به خاطر خدا این کار را کردم. نامردی همه جا را برداشته، حتی بین دوستان خودم. ولی من این کار را نکردم. من کاملاً رو بودم و این طوری خودم را ارضا کردم و به این صورت ذهنم مشغول شده. هم برای کمک کردن به دیگران و هم کمک به خودم. ولی نامردیهای زیادی در این روزها دیدهام
دل پری داریدهاخلاف شرع که نکردم... اگر هم ازدواج کردم، برای این بوده که به انحراف کشیده نشوم. چون مشکلاتی داشتم که از این طریق آنها را حل کردم
حالا این نامردیهای چه بود؟راستش را بخواهید، خیلی سنگین برای من تمام شد. همه یک جورهایی در مورد من حرف میزدند، چه خوب، چه بد. ولی من دوست نداشتم این اتفاق بیفتد
بههرحال هر موضوعی چه کوچک و چه بزرگ وقتی رسانهای میشود. باز خوردهایی هم داردبله البته. ولی من نمیدانستم چون تجربهای نداشتم. فکر نمیکردم این اتفاق بیفتد. فکر میکردم به آنهایی که زن دارند و میروند خلاف جهت زندگی، این کار را انجام میدهند و به انحراف و اینها کشیده میشوند، یک راهحل نشان بدهم. میخواستم بگویم اگر این کار را انجام دهید بهتر است، حتی راحتتر هستند؛ خوش هم میگذرد. حالا نظر شما چیست
نظر من؟! این کاری که شما کردید خلاف شرع نبوده ولی در عرف فعلی هم کار پسندیدهای نیست. شاید حتی رسانهای کردنش هم درست نبوده باشد
خب چرا در عرف نیست؟ باید طوری باشد که اگر خواستی پنج تا زن هم بگیری، راحت باشی
آقا جان، اسلام هم چهار تایش را مجاز دانسته
خب بله. اگر به من باز هم فشار آید و مشکل دیگری پیش بیایید، یکی دیگر هم میگیرم
**************************
احتمال برخورد شما با “گرگ”، در کلان شهرها بیشتر از صحرا و جنگل است
*****************************
یه تیکه کوچیک سنگک تو سفره بود. مامانم خوردش، بابام همچین نگاهش کرد آدم یاد کوزت میافتاد ـ
*****************************
لحظه نزول شوهر از آسمون
یه سوالی برای من پیش اومده
این سوپرمارکتیایی که لُپ بچه هایی که با مامانشون میان خرید رو میکشن، لپ همون بچه رو وقتی با باباش میاد خرید هم میکشن؟