میخواستم بگم این مطالب که به مناسبت روز مادر گذاشته بودی حسابی حال من رو گرفت و از اول تا آخرش فقط اشک ریختم ، میتونم بگم تقریبا اشک منو هیچکس ندیده چون خیلی خودم رو کنترل میکنم ، شاید کار درستی نباشه ولی این چیزی هست که از بچگی به خودم تحمیل کردم و بهش عادت کردم ، آخه میدونی من هم یکی از اونائی هستم که اصلا مهر مادری رو تجربه نکردم ، نه مادر و نه پدر و نه هیچکس دیگه ولی درعوض نامهربونی ها و شماتت ها و آزار و اذیت های مادر رو بیش از هر زندانی دیدم و بیست سال از زندگیم رو در زندانی با اعمال شاقه گذروندم همراه با ناپدری نامهربون و بی تفاوت که بود و نبودش هیچ فرقی نمیکرد ، وقتی با اون شرحی که قبلا برات نوشته بودم ازدواج کردم سعی کردم تمام اون نداشتن ها رو جبران کنم و از همسرم یه مادر نمونه بسازم البته خودش هم مادر نمونه بود ولی از همون موقع تمام روزهای مادر رو گرامی داشتم و به بچه ها هم آموختم که مقام مادر رو در تمام عمرشون با بالاترین سطح گرامی بدارن که موفق هم شدم ، منظور از نوشتن این مطلب ناراحت کردن شما نبود بلکه راحت کردن خودم بود .
عذر خواهی ازین جا از همه کسانی که مادرشون رو از دست دادند و مثل این دوست عزیز ناراحتشون کردیم