این قلیان بدین صورت عمل میکند که به جای ذغال، کابل خروجی را یا به پورت یو اس بی و یا به آداپتور مخصوص که همراه این مجموعه میباشد وصل کرده سپس المنت موجود در سر قلیان گرم شده تا به دمای معمول برسد در آنصورت قابل استفاده میشود یعنی تقریبا ۳۰ ثانیه لازم بذکر میباشد که تنباکو بصورت معمولی گذاشته میشود و همینطور آب
ساخت کشور چین
واردات از دبی
قیمت خرید در دبی تقریبا ۴۰ هزار تومان
سیستم حرارتی قلیون هم از یک المنت به جای ذغال استفاده میکنه که با برق یو اس بی داغ میشه. یک کنترلگر حرارتی هم داره که هر وقت داشت میسوزوند، حرارت رو کم یا زیاد کنیم باهاش
نانوایی های پایتخت با ارائه سند ملکی، نان تمام قسطی ارائه می دهند
نرخ جدید کرایه تاکسی اعلام شد: یک ملیون پول پیش و هر کورس صد هزار تومان
به دلیل سختی شمارش، واحد ِ پول کشور به کیلو تغییر می کند. مثلا از این به بعد برای خریدن یک پفک نمکی باید یک کیلو هزارتومانی پرداخت کنید
نکاتی بسیار قابل تامل درباره فقر
فقر اینه که ۲ تا النگو توی دستت باشه و ۲ تا دندون خراب توی دهنت؛
فقر اینه که روژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم بشه؛
فقر اینه که فاصله لباس خریدن هات از فاصله مسواک خریدن هات کمتر باشه؛
فقر اینه که توی خیابون آشغال بریزی و از تمیزی خیابونهای اروپا تعریف کنی؛
فقر اینه که به زنت بگی کار نکن و تنها دلیلت این باشه که ما احتیاج مالی نداریم؛
فقر اینه که شامی که امشب جلوی مهمونت میذاری از شام دیشب و فردا شب افراد خانواده ات بهتر باشه؛
فقر اینه که بچه ات تا حالا یک هتل ۵ ستاره رو تجربه نکرده باشه و تو فکر می کنی که حتی دور و بر خط فقر هم نیستی؛
فقر اینه که ماجرای عروس فخری خانوم و زن صیغه ای پسر وسطیش رو از حفظ باشی اما ماجرای مبارزات بابک خرمدین رو ندونی؛
فقر اینه که از بابک و افشین و سیاوش و مولوی و رودکی و خیام چیزی جز اسم ندونی اما ماجراهای آنجلینا جولی و براد پیت و سیر تحولی بریتنی اسپرز رو پیگیری کنی؛
فقر اینه که سفرهای خارج از کشورت خلاصه بشه به رفتن به خونه فک و فامیلهای ساکن در اونور آب؛
فقر اینه که وقتی با زنت می ری بیرون مدام بهش گوشزد کنی که موها و گردنشو بپوشونه، اما وقتی تنها میری بیرون جلو پای زن یکی دیگه ترمز بزنی و بهش نظر داشته باشی؛
فقر اینه که وقتی کسی ازت میپرسه در ۳ ماه اخیر چند تا کتاب خوندی برای پاسخ دادن نیازی به شمارش نداشته باشی؛
فقر اینه که ۶ بار مکه رفته باشی و هنوز ونیز و برج ایفل رو ندیده باشی؛
فقر اینه که کلی پول بدی و یک عینک دیور تقلبی بخری اما فلان کتاب معروف رو نمی خری تا فایل پی دی اف ش رو مجانی گیر بیاری؛
فقر اینه که حاجی بازاری باشی و پولت از پارو بالا بره اما کفشهات واکس نداشته باشه و بوی عرق زیر بغلت حجره ات رو برداشته باشه؛
فقر اینه که ۱۵ میلیون پول مبلمان بدی اما غیر از ترکیه و دوبی هیچ کشور خارجی رو ندیده باشی؛
فقر اینه که ماشین ۴۰ میلیون تومانی سوار بشی و خودت رو ملزم به رعایت قوانین رانندگی ندونی؛
فقر اینه که بری تو خیابون و شعار بدی که دموکراسی می خوای، تو خونه بچه ات جرات نکنه از ترست بهت بگه که بر حسب اتفاق قاب عکس مورد علاقه ات رو شکسته؛
فقر اینه که ورزش نکنی و به جاش برای تناسب اندام از غذا نخوردن و جراحی زیبایی و دارو کمک بگیری؛
فقر اینه که تولستوی و داستایوفسکی و احمد کسروی برات چیزی بیش از یک اسم نباشند اما تلویزیون خونه ات صبح تا شب روشن باشه؛
فقر اینه که وقتی ازت بپرسن سرگرمی و علاقه مندیهای تو چی هستند بعد از یک مکث طولانی بگی موزیک و تلویزیون؛
فقر اینه که در اوقات فراغتت به جای سوزاندن چربی های بدنت بنزین بسوزانی؛
فقر اینه که کتابخانه خونه ات کوچکتر از یخچالت(یخچال هایت) باشه؛
فقر اینه که دم دکه روزنامه فروشی بایستی و همونطور سر پا صفحه اول همه روزنامه ها رو بخونی و بعد یک نخ سیگار بخری و راهتو بگیری و بری؛
فقر اینه که با کامپیوتر کاری جز ایمیل چک کردن و چت کردن و موزیک گوش دادن نداشته باشی؛
و بقولی؛ فقـــر بزرگترین آلاینده است، آلاینده ای که تنها با دریافت حقوق ناچیز آخر هر ماه آلودگی و اثرات مخرب آن از بین نمی رود !
فقر از نگاه دکتر شریعتی
اسلام بر خلاف مذاهب دیگری که توجیه کننده ی فقر را مناسبات زندگی اجتماعی میدانند، بزرگترین آموزش یافته ی مکتبش ابوذر میگوید: "وقتی فقر وارد خانه ای میشود، دین از درب دیگر خارج میشود" و یا پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) که بنیانگذار مکتبی است که همه ما مسلمانان به آن اعتقاد راسخ داریم چه شیوا و ساده بیان فرموده است: "من لا معاش له لا معاد له" کسی که زندگی مادی ندارد زندگی معنوی هم نخواهد داشت. چون؛ شکم خالی هیچ ندارد، جامعه ای که دچار کمبود اقتصادی و مادی است مسلماً کمبود های معنوی بسیاری خواهد داشت و آنچه را که در جامعه های فقیر، آنرا اخلاق و مذهب می نامند، متاسفانه معنویت در آن جایی ندارد.
میخواهم بگویم؛ فقر همه جا سر میکشد ...
فقر ، گرسنگی نیست، عریانی هم نیست ...
فقر ، حتی گاهی زیر شمش های طلا خود را پنهان میکند ...
فقر ، چیزی را "نداشتن" است ؛ ولی آن چیز پول نیست ؛ طلا و غذا هم نیست ...
فقر ، ذهن ها را مبتلا میکند ...
فقر ، اعجوبه ایست که بشکه های نفت در عربستان را تا ته سر میکشد ...
فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته ی یک کتابفروشی می نشیند ...
فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ...
فقر ، کتیبه ی سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند ...
فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود ...
فقر ، همه جا سر میکشد ...
فقر ، شب را "بی غذا" سر کردن نیست ...
فقر ، روز را "بی اندیشه" سر کردن است ...
روز تولدت شد و نیستم من کنار تو ،
کاشکی می شد که جونم و هدیه بدم برای تو
درسته ما نمی تونیم این روز و پیش هم باشیم
بیا بهش تو رویامون رنگ حقیقت بپاشیم
می خوام برات تو رویاهام جشن تولد بگیرم
از لحظه ، لحظه های جشن تو خیالم عکس بگیرم
من باشم و تو باشی و فرشته های آسمون
چراغونی جشنمون ستاره های آسمون
به جای شمع می خوام برات غم هات و آتیش بزنم
هر چی غم و غصه داری یک شبه آتیش بزنم
تو غمهات و فوت کنی و منم ستاره بیارم
اشک چشات و پاک کنم نور ستاره بکارم
کهکشون و ستاره هاش ، دریا و موج و ماهیاش
بیابونا و برکه هاش ، بارون و قطره ، قطره هاش
با هفت تا آسمون پر از گلای یاس
با یه قلب عاشق و بی قرار فقط می خواد بهت بگه
دوستت دارم خیلی زیاد
خیلی زیاد خیلی زیاد
تقدیم به همسر عزیزم که وفادار ترین بوده و هست
به کوری چشم بعضیا ......
قوانین زیبای زندگی!
گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر
با اعتماد، زمان حالت را بگذران
و بدون ترس برای آینده آماده شو
ایمانت را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز
شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
زندگی شگفت انگیز است
فقط در صورتیکه بدانی چطور زندگی کنی
مهم این نیست که قشنگ باشی
قشنگ این است که مهم باشی !
حتی برای یک نفر
کوچک باش و عاشق ... که عشق، خود میداند آئین بزرگ دانستنت را
بگذار عشق خاصیت تو باشد، نه رابطه خاص تو با کسی
موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن
هر روز صبح در آفریقا، آهویی از خواب بیدار میشود
و برای زندگی کردن و امرار معاش در صحرا میچرد
آهو میداند که باید از شیر سریعتر بدود
در غیر اینصورت طعمه شیر خواهد شد
شیر نیز برای زندگی و امرار معاش در صحرا میگردد
میداند که باید از آهو سریعتر بدود، تا گرسنه نماند
مهم این نیست که تو شیر باشی یا آهو ...
مهم اینست که با طلوع آفتاب از خواب برخیزی و برای زندگیت
با تمام توان
و با تمام وجود شروع به دویدن کنی ...
زلال باش ... ، زلال باش ... ،
زلال تر از قطرات اشک
فرقی نمی کند که گودال کوچک آبی باشی
یا دریای بیکران، زلال که باشی، آسمان در تو پیداست
دو چیز را همیشه فراموش کن:
خوبی که به کسی می کنی
بدی که کسی به تو می کند
همیشه به یاد داشته باش:
در مجلسی وارد شدی زبانت را نگه دار
در سفره ای نشستی شکمت را نگه دار
در خانه ای وارد شدی چشمانت را نگه دار
در نماز ایستادی دلت را نگهدار
دنیا دو روز است:
یک روز با تو و یک روز علیه تو
روزی که با توست مغرور مشو و روزی که علیه توست مایوس نشو
چرا که هر دو پایان پذیرند
اثبات علمی......
هر که سوادش کمتر درآمدش بیشتر !
از قدیم گفته اند وقت طلاست، به عبارت دیگر : زمان = پول : معادله 1
همین طور گفته اند توانا بود هرکه دانا بود، یعنی : توان = علم : معادله 2
می دانید که:
زمان / کار = توان: معادله 3
با جای گذاری معادله 1 و 2 در معادله سوم به این معادله می رسیم:
پول / کار = علم
که می توانیم آن را به این صورت بازنویسی کنیم:
علم/ کار = پول
بنابراین:
Lim (پول) = ∞
0→ علم
یعنی هرچه علم و سوادت کم تر باشد درآمدت بیشتر است، و این هیچ ربطی به مقدار کار انجام شده ندارد !
!به عبارت دیگر وقتی علمت به سمت صفر میل کند، پولت به بی نهایت خواهد رسید
سه نکته از دکتر علی شریعتی
(1)
اینجا آسمان ابریست، آنجا را نمیدانم...
اینجا شده پائیز، آنجا را نمیدانم...
اینجا فقط رنگ است ، آنجا را نمیدانم...
اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمیدانم.
دکتر شریعتی
(2)
وقتی که بچه بودم هر شب دعا میکردم که خدا یک دوچرخه به من بدهد. بعد فهمیدم که اینطوری فایده ندارد. پس یک دوچرخه دزدیدم و دعا کردم که خدا مرا ببخشد.
دکتر شریعتی
(3)
هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ،
در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است.
و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است!
... نمی دانم، مشکل در نوع عرق است،
یا در نوع ریختن و خوردن.
دکتر شریعتی
قدر خانواده ات رابدان ....((بی نهایت زیبا))
با مردی که در حال عبور بود برخورد کردم
اوو!! معذرت میخوام
من هم معذرت میخوام ,دقت نکردم
ما خیلی مؤدب بودیم ، من و این غریبه ,خداحافظی کردیم و به راهمان ادامه دادیم
اما در خانه با آنهایی که دوستشان داریم چطور رفتار می کنیم
کمی بعد ازآنروز، در حال پختن شام بودم.دخترم خیلی آرام کنارم ایستاد همینکه برگشتم به اوخوردم وتقریبا" انداختمش با اخم گفتم: ”اه !! ازسرراه برو کنار“
قلب کوچکش شکست و رفت
فهمیدم که چقدر تند حرف زدم
وقتی توی رختخوابم بیدار بودم صدای آرام خدا در درونم گفت: وقتی با یک غریبه برخورد میکنی ، آداب معمول را رعایت میکنی
اما با بچه ای که دوستش داری بد رفتار میکنی
رو به کف آشپزخانه نگاه کن. آنجا نزدیک در، چند گل پیدا میکنی .آنها گلهایی هستند که او برایت آورده است.خودش آنها را چیده. صورتی و زرد و آبی
رام ایستاده بود که سورپرا یزت بکنه
هرگز اشکهایی که چشمهای کوچیکشو پر کرده بود ندیدی
در این لحظه احساس حقارت کردم
شکهایم سرازیرشدند.آرام رفتم و کنار تختش زانو زدم
یدار شو کوچولو ، بیدار شو. اینا رو برای من چیدی؟
گفتم دخترم واقعاً متاسفم از رفتاری که امروز داشتم
نمیبایست اون طور سرت
داد بکشم
گفت :اشکالی نداره من به هر حال دوستت دارم مامان
من هم دوستت دارم دخترم
و گلها رو هم دوست دارم
مخصوصا آبیه رو
فت : اونا رو کنار درخت پیدا کرد م ورشون داشتم چون مثل تو خوشگلن میدونستم دوستشون داری ، مخصوصا آبیه رو
آیا میدانید که اگر فردا بمیرید شرکتی که در آن کار میکنید به آسانی در ظرف یک روز برای شما جانشینی می آورد؟
اما خانواده ای که به جا میگذارید تا آخر عمر فقدان شما را احساس خواهد کرد.
و به این فکر کنید که ما خود را وقف کارمیکنیم و نه خانواده مان
چه سرمایه گذاری
ناعاقلانه ای !!
اینطور فکر نمیکنید؟!!
به راستی کلمه
“خانواده“ یعنی چه ؟؟
سال 1264 قمرى، نخستین برنامهى دولت ایران براى واکسن زدن به فرمان امیرکبیر آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانى ایرانى را آبلهکوبى مىکردند. اما چند روز پس از آغاز آبلهکوبى به امیر کبیر خبردادند که مردم از روى ناآگاهى نمىخواهند واکسن بزنند.
به ویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویسها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه یافتن جن به خون انسان مىشود! هنگامى که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیمارى آبله جان باختهاند، امیر بىدرنگ فرمان داد هر کسى که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور مى کرد که با این فرمان همه مردم آبله مىکوبند. اما نفوذ سخن دعانویسها و نادانى مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند.
شمارى که پول کافى داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبلهکوبى سرباز زدند. شمارى دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان مىشدند یا از شهر بیرون مىرفتند. روز بیست و هشتم ماه ربیع الاول به امیر اطلاع دادند که در همهى شهر تهران و روستاهاى پیرامون آن فقط سىصد و سى نفر آبله کوبیدهاند. در همان روز، پاره دوزى را که فرزندش از بیمارى آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر به جسد کودک نگریست و آنگاه گفت: ما که براى نجات بچههایتان آبلهکوب فرستادیم. پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده مىشود ...
امیر فریاد کشید: واى از جهل و نادانى، حال، گذشته از اینکه فرزندت را از دست دادهاى باید پنج تومان هم جریمه بدهی. پیرمرد با التماس گفت باور کنید که هیچ ندارم. امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمىگردد، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز. چند دقیقه دیگر، بقالى را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود. این بار امیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند. روى صندلى نشست و با حالى زار شروع به گریستن کرد.
در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانى امیرکبیر را در حال گریستن دیده بود. علت را پرسید و ملازمان امیر گفتند که دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالى از بیمارى آبله مردهاند. میرزا آقاخان با شگفتى گفت: عجب، من تصور مىکردم که میرزا احمدخان، پسر امیر، مرده است که او این چنین هاىهاى مىگرید. سپس، به امیر نزدیک شد و گفت: گریستن، آن هم به این گونه، براى دو بچهى شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست.
امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آنچنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید. امیر اشکهایش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانى که ما سرپرستى این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم. میرزا آقاخان آهسته گفت: ولى اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیدهاند.
امیر با صداى رسا گفت: و مسئول جهلشان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانى مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویسها بساطشان را جمع مىکنند. تمام ایرانىها اولاد حقیقى من هستند و من از این مىگریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند ؟!
حکایات و روایاتی که در مورد میرزا تقیخان فراهانی مشهور به امیرکبیر، صدراعظم سابق ایران در زمان ناصرالدینشاه قاجار، بیان شده همه پندآموز و خواندنیست ولی آیا هیچ می دونید که قبر امیر کبیر در کجاست ؟ اصلا تا حالا فکر کردید که مزار این بزرگمرد ایرانی کجاست ؟ البته اگر نمی دونید تعجبی نداره ؛ از جمله خود من که تا همین چند وقت پیش اطلاع نداشتم و کاملا اتفاقی طبق ایمیلی که از دوستان دریافت کردم و مطالب اون را در همینجا خواهید خواند به این موضوع برخوردم.
به احتمال قوی هر ایرانی باید بداند که مزار میرزا تقی خان امیر کبیر در کربلاست. اینکه چرا بعد از مرگش او را به کربلا بردند سوالات زیادی را در بر دارد ولی آنچه مسلم است و همه می دانند امیرکبیر اسطوره تاریخ ایران بود و یک مشت وطن فروش و طماع با دسیسه های متعدد توانستند حکم قتل وی را از ناصرالدینشاه بگیرند و در حمام فین کاشان او را به قتل برسانند چنانکه حاکمان آن زمان حتی جنازه اش را در خاک ایران نتوانستند تحمل کنند.
بطوریکه کالبد امیر را ابتدا در همان کاشان دفن کردند. به روایت میرزا جعفر حقایق نگار خورموجى روز بعد از قتل جسدش را به گورستان "پشت مشهد" کاشان بردند و پهلوى گور حاج سید محمدتقى نامى به خاک سپردند. چند ماه بعد، به پایمردى همسرش عزت الدوله کالبد امیرکبیر را به کربلا حمل کردند و در اتاقى که در آن به سوى صحن حضرت سیدالشهدا(ع) باز مى شود به خاک سپردند. علت این کار این بوده که در قدیم به خاطر کمبود امکانات تازه متوفی را نمی توانستند در مسافت های طولانی جابجا کنند زیرا مرده متعفن میگردیده است به همین خاطر ابتدا او را در جایی موقتا دفن کرده پس از مدتی که جسد خشک شد و تعفن از بین رفت به مزار اصلی منتقل می کردند. و امیرکبیر که تاریخ ایران همواره مدیون نیکی های اوست در کربلا در جوار حرم حضرت اباعبدالله الحسین (ع) آرمیده است و این شعر حماسى پرسوز بر سنگ گور او نقش بسته است :
آه که در جهان دون، از صدمات این غما
عالم روز واپسین گشت عیان به عالما
خاک ملال از جهان، رفت به هفتم آسمان
رفت به گلشن جنان، وارث آصف جما
کارگشایى متقى، حارس ملک دین تقى
آنکه ز سهم او شقى، شد به سوى جهنما
بست چه بار زین سفر، روح امیر نامور
شد زمدار تا مدر، ماه صفر محرما
هاتف رحمت خدا، خواند به گوش این ندا
کز در بندگى درآ، تا که شوى مکرما
مال وفات او ز غم، کلک سرور زد رقم
گفت که بى زیاد و کم آه امیر اعظما
روح راد مرد بزرگ تاریخ ایران شاد باد
غذاهای ضدچروک برای پوست
آیا تغذیه روی پوست صورت اثر دارد؟
آیا با تغذیه مناسب می توان از پیری پوست و چروک صورت جلوگیری کرد؟
آیا با تغذیه مناسب می توان به روشن شدن رنگ پوست کمک کرد؟
اثر تغذیه روی سلامت انسان کاملا مشخص بوده و به اثبات رسیده است. برای حفظ سلامتی رعایت تغذیه مناسب ضروری است. اثر تغذیه نامناسب در ایجاد بیماریهای مختلف از جمله بیماری های قلبی عروقی کاملا آشکار است. اثر تغذیه روی سلامت پوست تا این اواخر بطور دقیق از نظر علمی مشخص نبود. اما مطالعات علمی که اخیرا صورت گرفته اثر مستقیم تغذیه و نوع غذا را روی پوست نشان داده اند. از آنجایی که پوست نیز یکی از ارگانهای بدن است طبیعی است که تغذیه برروی پوست اثر بگذارد.
درون غذاهای مختلفی که ما معمولا به طور روزمره استفاده میکنیم، برخی مواد دارای ارزش بیشتری هستند.شما با انواع ویتامین ها آشنایی دارید. ویتامین ها عناصری ضروری برای سوخت و ساز و متابولیسم بدن هستند. برخی غذاها ویتامین های بیشتری دارند. مثلا انواع مرکبات حاوی مقادیر زیادی ویتامین C هستند.
حال می خواهیم شمارا با یک سری از ترکیبات مهم که درون برخی غذاها وجود دارند آشنا کنیم. این ترکیبات مهم مواد آنتی اکسیدان هستند. آنتی اکسیدان ها از آن جهت اهمیت دارند که برای جلوگیری از پیری پوست و جلوگیری از چروک نقش مهمی دارند. برخی از ویتامین ها خاصیت آنتی اکسیدانی هم دارند. مثلا ویتامین C هم نوعی ویتامین است و هم خاصیت آنتی اکسیدانی دارد. اما برخی دیگر از مواد آنتی اکسیدان خاصیت ویتامینی ندارد. از جمله اینها میتوان به ماده لیکوپن که در گوجه فرنگی یافت میشود ویا ماده الگائیک اسید که در عصاره انار به وفور یافت میشود اشاره کرد.
در طی سوخت و ساز و متابولیسم بدن مواد مضری از سلولها آزاد میشود. (به عنوان مثال اتومبیل با سوزاندن بنزین هم انرژی حرکتی برای پیش راندن ماشین تولید میکند، هم مواد زائد که به شکل دود از اگزوز خارج میشود) به طور طبیعی بدن انسان مواد مضری که در طی سوخت و ساز سلولی آزاد میشود را دفع میکند.
یعنی بدن انسان به طور طبیعی حاوی مواد آنتی اکسیدان بوده و مواد زائد اکسیدان را که در طی سوخت و ساز سلولی آزاد میشود را دفع میکند. اما با گذشت سن قدرت آنتی اکسیدانی ذاتی بدن کاهش میابد. به تدریج با تجمع مواد اکسیدان سلولهای بدن دچار آسیب تدریجی میشوند. این آسیب تدریجی منجر به تغییراتی میشود که ما آن را در ظاهر افراد به شکل پیر شدن پوست، چروک و افتادگی پوست میبینیم.
لازم به ذکر است مواد اکسیدان علاوه بر تولید از طریق سوخت و ساز و متابولیزم سلولی بدن در اثر اشعه آفتاب که به پوست می تابدوآلودگی هواوکشیدن سیگار نیز ایجاد میشوند.
در اینجا اجازه دهید شمارا با مواد غذایی که حاوی مقادیر زیادی آنتی اکسیدان بوده و شما با مصرف آنها میتوانید به جلوگیری از پیری پوست خود کمک کنید آشنا کنیم.
انواع توتها انواع میوه های بزرگ انواع سبزیجات انواع حبوبات انواع ریشه ه اانواع غلات متفرقه
کشمش سیاهنارنگی کنگر فرنگی
باقالازنجبیل گندم سیاه زرد آلو خشک
شاه توت آلو درختی کلم بروکلی
بادام زمینی چغندر قرمزجوآلو سیاه خشک
تمشک انگورفلفل قرمزلوبیا چیتی ارزنگردو
زغال اخته گریب فروت کلم پیچ دانه سویا
آلبالوکیوی کلم قرمز
توت فرنگی آناناس اسفناج و جعفری
آنتی اکسیدان ها راه.حل تمام مشکلات مربوط به سلامتی و بیماری نیستند اما انها نقش بسیار مهمی در حفظ سلامتی بدن و جلوگیری از چین و چروک صورت و پیری پوست دارند.
عجب مملکتی داریم
ده تا سنگک خریدیم، ملت یه جوری نگاه می کنن انگار پرادو سوار شدیم!
واقعا مملکته داریم...؟
کسی که سخنانش نه راست است و نه دروغ ، فیلسوف است.
. کسی که راست و دروغ برای او یکی است متملق و چاپلوس است.
. کسی که پول میگیرد تا دروغ بگوید دلال است.
. کسی که دروغ می گوید تا پول بگیرد گداست.
. کسی که پول می گیرد تا راست و دروغ را تشخیص دهد قاضی است.
. کسی که پول می گیرد تا راست را دروغ و دروغ را راست جلوه دهد وکیل است.
. کسی که جز راست چیزی نمی گوید بچه است.
. کسی که به خودش هم دروغ می گوید متکبر و خود پسند است.
. کسی که دروغ خودش را باور می کند ابله است.
. کسی که سخنان دروغش شیرین است شاعر است.
. کسی که علی رغم میل باطنی خود دروغ می گوید زن و شوهر است.
. کسی که اصلا دروغ نمی گوید مرده است.
. کسی که دروغ می گوید و قسم هم می خورد بازاری است.
. کسی که دروغ می گوید و خودش هم نمی فهمد پر حرف است.
. کسی که مردم سخنان دروغ او را راست می پندارند سیاستمدار است.
. کسی که مردم سخنان راست او را دروغ می پندارند و به او می خندند دیوانه است
نانوایی ها بعد از هدف مند شدن
سلام. به سیستم گویای نانوایی شاطر اکبر خوش آمدید؛ جهت اطلاع از قیمت نان عدد 1، ثبت نام خرید نان به صورت قسطی عدد 2، طرحهای تشویقی رنگی عدد 3 و شرکت در قرعه کشی پنج نان رایگان در هفته عدد 4 را فشار دهید
دعاهای بنزینی
دست به هر چی میزنی بنزین بشه - بنزین به قبرت بباره - خدا بنزینت بده ، یک لیتر در دنیا صد لیتر در آخرت - بنزین همسایه اورانیومه - با بنزین بنزین گفتن ماشین روشن نمیشه
میرسد آن شب بگوش ازسرای مرد مسکینی صدای شیونی
درشکنجه زایمان نعره ها بر میکشید ازدل زن آبستنی
نیست دکتر تا زند از پی تسکین سوز دل یک سوزنی
از طبابت بی خبر پیر زالی بر تن بیمار مالد روغنی
دم به دم آن شب چراغ کشته می شد تا که بادی وزید از روزنی
با چنین رنج و عذاب آن شب آنجا یک پسر زاد ویکی دختر زنی
زن بعد از زایمان مرد! یافت زیر خاک جای ایمنی
مرد بعد از مرگ زن دید نتوان کودکان را بی سر وسامان گذاشت
رفت ویک زن دیگر گرفت
زن پدر مادر نشد زان که دست رد بر سینه ی آنها نهاد تا نهال کودکی
در نهاد آن دو تن سوء اثر بر جا گذاشت
رفته رفته آن پسر پا به راهی زشت وبا رفتار نازیبا گذاشت
خواهرش هم شد خراب چون بنای دوستی با دختری رسوا گذاشت
عاقبت دختر شبی در منجلاب ننگ وشهوت غوطه خورد
تا که در بستر مرگ افتاد و فسرد
در همان شب آن پسر بود از بامی به بامی در خیال دستبرد
ناگهان از لغزش پا افتاد و مغزش گشت خرد
آری تلخ کام و تیره بخت هر دو در یک شب به دنیا آمدند
هر دو در یک شب به سختی زین جهان بستند رخت
متخصص کسی است که موضوع ساده یی را چنان پیچیده کند که باورت شود که پیچیدگی موضوع تقصیر توست - ویلیام کاسل
اگر تلفن زنگ نزنه، منم- جیمی بافه(خواننده ی امریکایی
شاید کره ی زمین جهنم کره یی دیگر باشد- آلدوس هاکسلی
بارزترین دلیل این که موجودات هوشمند در کهکشان زندگی می کنند این است که هرگز نکوشیده اند با ما تماس بگیرند!- بیل واترسن
نمی توانی همه چیز داشته باشی. کجا جایشان می دهی؟- استیون رایت
دشمنان خود را دوست داشته باش. دیوانه شان میکند- لی.دی ایست
به امید آن که دوست دارانمان دوستمان بدارند و آن ها که دوستمان ندارند، خداوند قلبشان راتغییرجهت دهد. اگر نتوانست قلبشان را تغییرجهت دهد، مچ پایشان را تغییرجهت دهد تا آنان را از لنگیدنشان بشناسیم- دعای ایرلندی
منو به هوس نینداز. راهشو خودم بلدم- ریتا لی بران
زندانی جنگی کسی است که در کوشش خود برای کشتن تو ناموفق بوده است واز تو می خواهد اورا نکشی- وینستون چرچیل
عادت داشتم غذاهای طبیعی مصرف کنم تا این که دریافتم خیلی ها به دلایل طبیعی می میرند- ناشناس
خداوندا! مرااز دانستن چیزهایی که نیاز به دانستن آن ها ندارم حفظ کن. مرا حتا حفظ کن از این که بدانم چیزهایی دانستنی هستند که من نمی دانم. همچنین مرا حفظ کن تا ندانم که تصمیم گرفته ام چیزهایی را ندانم- داگلاس آدامز
آن دم که مرا می زده در خاک سپارید
زیر کفنم خمره ای از باده گذارید
تا در سفر دوزخ از این باده بنوشم
بر خاک من از ساقه انگور بکارید
آن لحظه که با دوزخیان کنم ملاقات
یک خمره شراب ارغوان برم به سوغات
هر قدر که در خاک ننوشیدم از این باده ساقی
بنشینم و با دوزخیان کنم تلافی
جز ساغر و میخانه و ساقی نشناسم
بر پایه پیمانه گشادیست اساسم
گر همچوی همای از عطش عشق بسوزم
از آتش دوزخ نهراسم ؛ نهراسم
آن دم که مرا می زده بر خاک سپارید
زیر کفنم خمره ای از باده گذارید
تا در سفر دوزخ این باده بنوشم
بر خاک من از ساقه انگور بکارید
فرض کنید زندگی همچون یک بازی است .
قاعده این بازی چنین است که بایستی پنج توپ را در آن واحد در هوا نگهدارید و مانع افتادنشان بر زمین شوید
جنس یکی از آن توپها از لاستیک بوده و باقی آنها شیشه ای هستند
. پر واضح است که در صورت افتادن توپ پلاستیکی بر روی زمین ، دوباره نوسان کرده و بالا خواهد آمد ،
اما آن چهار توپ دیگر به محض برخورد ، کاملا شکسته و خرد میشوند.
او در ادامه میگوید :
" آن چهار توپ شیشه ای عبارتند از خانواده ، سلامتی ، دوستان و روح خودتان و توپ لاستیکی همان کارتان است
کار را بر هیچ یک از عوامل فوق ترجیح ندهید، چون همیشه کاری برای کاسبی وجود دارد ولی دوستی که از دست رفت دیگر بر نمیگردد، خانواده ای که از هم پاشید دیگر جمع نمیشود، سلامتی از دست رفته باز نمیگردد و روح آزرده دیگر آرامشی ندارد
اگر چه بین من و تو هنوز دیوار است
ولی برای رسیدن بهانه بسیار است
گفت از جان بگذرد آن کس که مفتون من است
گفتمش با بوسه ای بی خود ز خود کردی مرا
گفت این خاصیت لبهای میگون من است
گفتمش من واله و شیدا و مجنون تو ام
گفت شهری واله و شیدا و مجنون من است
گفتم ای گل رسم و راه خوب رویان چیست ؟
گفت : بی وفایی رسم من بی داد قانون من است