سعید میگه: دوستان میخوام در مورد اتفاقی که دیروز واسم افتاد تعریف کنم
حقیقتش من یک مقدار کلسترول دارم چون چربی وحشتناک زیاد میخورمو تحرک ندارم پشت میز کامپیوتر هستم همیشه
دیروز احساس کردم قفسه سینم درد میکنه و به شدت نفس نفس افتادم و فشارم رفت بالا که با این احساس از صندلیم بلند شدم تا برم کنار پنجره هوا بخورم تا جایی که برسم به پنجره کم کم حس کردم فشارم داره میاد پایین و به حدی پایین اومد که خودم حس میکردم فاصله بین ضربان قلبم کاملاً نامیزونه تا جایی که کاملاً قلبم ایستاد و عرض چند ثانیه نقش بر زمین شدم
شاید باورتون نشه میدونستم دارم میمیرم همرو صدا میکردم میگفتم قلبم واساد
بعد که نقش زمین شدم یادمه که فکر میکردم خوابم و با سرعت بسیار زیادی محل ها و خوابهای مختلف از جلو چشمم میگذشت
خانومم میگه وقتی افتادی زمین به صورتت چک زدم که من اصلاً یادم نمیاد و تنها چیزی که یادمه اینه که اصلاً دوس نداشتم برگردم و داشتم لذت میبردم
که بعدش خانوممو تار دیدم که هی منو صدا میکرد
بعد که ازش در مورد این اتفاق پرسیدم گقت افتادی زمین و چند بار سرت تکون خورد و کاملاً بی حرکت شدی
جالبیش اینکه کلاً شاید 10 ثانیه این اتفاق افتاد ولی من وقتی به هوش اومدم حس میکردم 4-5 ساعت گذشته
به هر حال این اتفاق واسم جالب بود و فکر میکنم سکته کردم ولی دوباره برگشتم ! ا
این اتفاقات الان برای سعید افتاده یا برای شما؟!!
برا سعید
ممنون که اومدین
بازم بیاین
سعید دیگه!
چه خنگم من!!
سلام!!
منم همون آقای یا خانم comix هستم!
سلام عزیز
خوشحالم تشریف آوردین
به من تنها هم سر بزنید
من و مهسا و دختر شرقی با هم خیلی ارتباط داریم البته از نظر و لینک وبلاگ دوست دارم شما همتو جمع ما اضافه بشین
اون دوتا مثل خواهرای من منو راهنمایی می کنن
شما هم فکر کنم یه خواهر دیگه می شین
البته ستوده هم قبل از شما اومده و لطف داره به من خوشحالم که با شما هم ارتباط و لینک داشته باشم
مرسی
خب خوبه حالا هیچیش نشده!
خب یه فکری به حال کلسترول و ... بکنه دیگه!
به آن میگن نئشه مرگ اگر اعمال خوب باشد دوست نداری برگردی ولی وابسته گی به این دنیا داشته باشی بر می گردی
هر روز یک سیب با پوست 4 ساعت قبل از ناهار بخور
مغز گردو و بادام زمینی و کنجد یادت نره
ویزیت منهم یک صلوات است
پاشو برو دکتر یه اکو کاردیو گرافی وتست ورزش بده همش باهم نیم ساعتم نمیشه!این مردا تا نَمیرن دکتر نمیرن.