از همه چی و همه جا

هر چی رو که فکر می کنم جالبه می نویسم هر کی دوست نداره نخونه انتقاد کردن کار منه اگه خوشتون نمیاد مشکل من نیست

از همه چی و همه جا

هر چی رو که فکر می کنم جالبه می نویسم هر کی دوست نداره نخونه انتقاد کردن کار منه اگه خوشتون نمیاد مشکل من نیست

هر وقت مردی دروغ میگه به ....

هر وقت مردی دروغ میگه به
 خاطر یه دلیل شرافتمندانه و
 مفیده 
   
روزی، وقتی
 هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه. وقتی در حال گریه کردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟ هیزم شکن گفت که تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت. 'آیا این تبر توست؟' هیزم شکن جواب داد: ' نه' فرشته دوباره
 به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید که آیا این تبر توست؟ دوباره، هیزم شکن جواب داد : نه. فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبر توست؟ جواب داد: آره
فرشته از صداقت مرد خوش  حال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شکن خوش حال روانه خونه شد. یه روز وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی آب. هیزم شکن داشت گریه می کرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا گریه می
 کنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب. ' فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز
 برگشت و پرسید : زنت اینه؟ هیزم شکن فریاد زد: آرهفرشته عصبانی شد. ' تو تقلب
 کردی، این نامردیه هیزم شکن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. می دونی، اگه به جنیفر لوپز 'نه' می گفتم تو می رفتی و با کاترین زتاجونز می
 اومدی. و باز هم اگه به کاترین زتاجونز 'نهمیگفتم، تو می رفتی و با زن خودم
 می اومدی و من هم می گفتم آرهاونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی. اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم، و به همین دلیل بود که این بار گفتم آره.

نکته اخلاقی: هر وقت مردی دروغ میگه به خاطر یه دلیل شرافتمندانه و مفیده

نظرات 5 + ارسال نظر
بهار یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 17:08

اگه از تو ننوشتم ، فکر نکن سرم شلوغه
توی زندگی یه وقتا ، تنهایی رمز عبوره
اگه از چشمات گذشتم ، فکر نکن عاشق نبودم
مطمئن باش توی دنیا ، دل به تو سپرده بودم
خیلی سخته بگی میرم ، وقتی می خوای که بمونی
وقتی می خوای تو خیالت ، شعرای قشنگ بخونی
من گذشتم از تو اما ، تو همیشه بهترینی
مثل اشکی واسه چشمام ، موندگاری و صمیمی
من می خواستم تو خیالم ، ازتو تا ابد بخونم
تنها باشم بی حضورت ، رازچشماتو بدونم
من می خواستم واسه دردام ، تنهایی خونه بسازم
با نت های مهربونیت ، شعرای قشنگ بسازم
می دونستم وقتی میرم ، دیگه تا ابد غریبم
حتی واسه چشم خیست ، بی وفاترین فریبم
شاید امروز که سیاهی ،رخنه کرده تو وجودم
بدونم که راستی راستی ، روزی عاشق تو بودم
و هنوز عاشقتم

دختر شرقی یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 23:18

خنده دار بود
مرسی

دختر شرقی یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 23:19

نیستین؟
کم پیدایین؟

هستم که

دخترشرقی دوشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:34

نمیاین نظر بدین
!!!!
قدم رنجه بفرمایید و خوشحالم کنید.

چشم

مهسا چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 00:27 http://deleasemooni.blogsky.com

مردا بهانه نیارن کی بیاره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد